معنی او جو - جستجوی لغت در جدول جو
او جو
غذا را با آب فراوان خوردن
ادامه...
غذا را با آب فراوان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ال جو
درست نجویدن غذا، نجویده خوردن
ادامه...
درست نجویدن غذا، نجویده خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
او گو
حیف و میل، آماده کردن خزانه شالی، آماده ساختن زمین شالیزار
ادامه...
حیف و میل، آماده کردن خزانه شالی، آماده ساختن زمین شالیزار
فرهنگ گویش مازندرانی
او سو
آبس
ادامه...
آبس
فرهنگ گویش مازندرانی
او رو
آبی که به سمت خزانه ی آسیاب هدایت شود، پاروی قایق
ادامه...
آبی که به سمت خزانه ی آسیاب هدایت شود، پاروی قایق
فرهنگ گویش مازندرانی
او دو
آبدغ
ادامه...
آبدغ
فرهنگ گویش مازندرانی
او جه
او جا
ادامه...
او جا
فرهنگ گویش مازندرانی
او جا
ظرف آب
ادامه...
ظرف آب
فرهنگ گویش مازندرانی
او تو
آب و تاب دادن در صحبت
ادامه...
آب و تاب دادن در صحبت
فرهنگ گویش مازندرانی